بررسی انیمه One Punch Man –قهرمان شکست ناپذیر

انیمه One Punch Man داستان مردی است که تمام احساسات و موهایش رو از دست میدهد و قدرتی به دست می‌آورد که تمام حریف هایش را با یک مشت از بین میبرد. اما او کم کم افسرده میشود و دیگر قهرمانی برایش هیچی اهمیتی ندارد. او یک ابرقهرمان افسرده می‌شود که این کار را صرفا برای معیشت زندگی خود انجام می‌دهد.

عاشق ابرقهرمان ها هستید؟ عاشق تنگناهایی هستید که قهرمانان پشت سر میگذارند و هر بار قوی تر از قبل حریف هایشان را میان برمیدارند؟

پس پیشنهاد میکنم کمربند خودتان را محکم ببندید که شاهد انیمه ای بر خلاف انتظار هایتان هستید. مرد تک مشت انیمه ای درمورد یک ابر قهرمان است، اما اینبار ابر قهرمانی که تمام چیزی که نیاز دارد یک مشت است، یک مشت که دشمن هایش رو جوری روانه آسمان میکند که بازگشتی ندارند.

بله او یک قهرمان شکست ناپذیر است.

مانگا (رمان مصور ژاپنی) وان پانچ من از سال ۲۰۱۲ شروع شده و تا به امروز ادامه یافته و تا الان ۱۷ جلد مانگای دویست صفحه ای منتشر شده. در طول این مدت میلیون ها طرفدار روز به روز پشت سر  این ابر قهرمان عجیب در آمدند و عاشق کله کلچه او و لبخند ملیح اش شدند.

مانگای مرد تک مشتی نخستین بار توسط ONE به صورت دیجیتال منتشر شد. محبوبیت فوق العاده اثر او با وجود طراحی افتضاح آن، این را به او ثابت کرد که چیز فوق العاده ای را خلق کرده است؛ در نتیجه در ادامه Yusuke Murata با توانایی طراحی فوق العادش به کمک او میاید و وظیفه تصویر سازی داستان را به عهده میگیرد. اینطور مرد تک مشتی که در حال حاضر میشناسیم متولد میشود.

صحنه اول داستان همه چیز آرام و طبق روالی طبیعی است که ناگهان فضای انیمه تبدیل به  یک دنیایی آخرالزمانی میشود که در آن هیولاهایی نظیر مرد واکسنی! قصد دارند تا بشریت را نابود کند.

هیولا شروع به شکست تمام قهرمان هایی که از سازمان قهرمانی اعزام شده اند میکند و در نهایت با شکست تمامی این ابرقهرمانان امیدی در زمین نمی‌ماند، هیولا در حالی که آماده از بین بردن کودکی بی دفاعی است، ناگهان قهرمانی سد راهش سبز می‌شود: قهرمانی با کله ای کچل و لباسی زرد و بدون هیچ عضله ای فردی که کوچیک ترین شباهتی به یک قهرمان ندارد(چه ماند به ابرقهرمان)، مرد واکسنی از او می‌پرسد او کیست و شاید بتوان گفت این پاسخ سایتاما(نام این کچل قهرمان) حکم ضربه پایانی برای فهم داستان انیمه را دارد: “کسی که محض سرگرمی قهرمانه”

در ادامه سایتاما دشمن بشریت را تنها با یک مشت شکست میدهد و پایان آخرالزمان! این‌ها تصویری از دقایق اول انیمه بود. یعنی تمام این دبدبه و کبکبه با یک مشت حل شد…او با یک مشت دنیا را نجات میدهد؟ حال میفهمید با چه انیمه ای و ابر قهرمانی طرف هستید؟

قدرت سایتاما چیزی است که منشا آن تا به حال ناشناخته است تا جایی که داستان روایت می‌کند سایتاما یک مرد با مو بود که در مصاحبه شغلی اش رد میشود و بدون هیچ امیدی در خیابان ها سرگردان است، در این بین ناگهان خرچنگی انسان نما جلویش قد علم میکند، خرچنگی که سایتاما مجبور میشود برای نجات یک کودک با تمام ناتوانی هایش شکستش دهد و آنجاست که قدرت سایتاما کلید می‌خورد.

وقتی از جنوس(شاگرد سایتاما) از راز قدرت سایتاما میپرسد او چنین میگوید:

صدتا شنا! صدا دراز و نشست!

صدتا بشین پاشو!

و ده کیلومتر دویدن

و البته، هر روز سه وعده غذایی

این چنین او ظرف دو سال موها و به همراه آن احساساتش را از دست میدهد و در عوض قدرتی شکست ناپذیر بدست آورد؛ قدرتی که باز هم سایتاما را به رضایت نمیرساند، زیرا دیگر سایتاما حس هیجان و آدرنالین را داخل بدنش حس نمیکند، حس زنده بودن، حسی برای شاد بودن، او دیگر نسبت به تمام زندگی اش بی تفاوت است.

نکته قابل توجه در انیمه سازمان قهرمانی هست که اعضا آن به چندین رنک تقسیم میشوند. کل دنیا در این انیمه وابسته به این سازمان است و هر روزه هیولاهای خطرناکی در این دنیا دست به خلاف های گوناگون میزنند، در نتیجه قهرمانان از مقام بالایی برخوردار هستند و با شکست هر دشمن و انجام هر ماموریت می‌توانند رنک خودشان را افزایش بدهند و کلاس بهتری بگیرند درست مثل گیلد های بازی ها.

فصل دوم یک فاجعه گرافیکی

مدتی پیش بود که فصل دوم مرد تک مشتی منتشر شد، اما با وجود انتظارات زیادی که طرفداران سری اول این انیمه داشتند کاملا در تداخل بود. مانگای مرد تک مشتی بعد از موفقیت فصل اول انیمه، هر ماه جزو پر فروش ترین آثار ژاپنی قرار میگرفت و مطابقا طرفداران انیمه این سری انتظارات زیادی از آن داشتند، اما بنا به دلایلی استدیو سازنده این انیمه از استدیو نام آشنای Mad House که آثار فوق العاده ای مانندOverlord و Hunter × Hunter در آن پرورانده شده اند به استدیو J.C. Staff منتقل شد و همینطور کارگردان آن نیز تغییر کرد. این تغییر عجیب در استدیو و عوامل سازنده انیمه باعث صدمه وحشتناکی به گرافیک فصل دوم مرد تک مشتی شد و طرفداران را از خود ناامید کرد. اما در هر حال با این وجود مرد تک مشتی با تکیه به داستان ناب خود و طنز خاص اش توانست طرفداران را با خود همراه کند و امتیازات خوبی به دست آورد.

تمرکز داستان مرد تک مشتی بر یک چیز است، جامعه امروزی ما. با وجود اینکه منشا وجود هیولاها و قدرت قهرمانان در داستان نامعلوم است، میبینیم بعضی از انسان ها به واسطه ناامیدی ها و بی عدالتی هایی که درمورد آن ها انجام شده تبدیل به هیولاهایی شدند که تنها هدفشان نابودی بشریت است. در طرف دیگر قهرمان هایی را میبینیم که به واسطه احساس عدالت و ضعیف بودن توانستند قدرت های فرا بشری پیدا کنند. اما این قدرت فوق العاده و رفتار بی تفاوت سایتاما به زندگی کنایه جالبی به زندگی ما دارد. افراد زیادی در این دنیا به دنبال سیراب شدن هستند، سیرابی از پول از قدرت از شهرت اما بعد از سیرابی کامل این تشنگی زندگی فرد چگونه باید ادامه پیدا کند؟ شاید رسیدن به چیزی که با تمام وجود میخواهیم ترسناک باشد.

فایده قهرمان بودن چیست؟ چرا باید دیگران را نجات دهم؟

در بیشتر فیلم های ابرقرمانی این دلیل به واسطه آن به وجود میاید که فرد عزیزترین داشته های زندگی اش را از دست میدهد، درست مثل بتمن که پدر و مادر خود را از دست میدهد یا مثل اسپایدرمن که عموی اش را از دست میدهد. اما میفهمد دیگر کاری ست که شده، گریه و زاری و غم فایده ندارد. در نتیجه ردای خود را میپوشند و با قدرتی که به آن اعطا شده شروع به نجات بشریت میکنند تا دیگر هیچکس در این کره خاکی احساسی که آن ها تجربه کرده اند، تجربه نکند. اما تفاوت سایتاما با باقی ابرقهرمان ها درچیست؟ سایتاما هم تجربه ای مشابه ای داشته، اما میتوان هدف از تبدیل شدن سایتاما به یک قهرمان را تنها بی هدفی دانست. سایتاما بعد از رد از مصاحبه شغلی و سردرگدان بودن در خیابان ها برای نجات کودکی دست به کشتن خرچنگی زد آن هم به یک دلیل او به یاد آورد که در کودکی آرزو داشته که یک ابرقهرمان باشد و بله همین را هم تبدیل به انگیزه ای میکند که کمک قدرت آن هیولای خرچنگی را از پا درآورد. اما در ادامه این رویای گودکی سایتاما برای ادامه راهش بنظر کافی نمیرسد و با وجود قدرت فوق العاده ای که به دست میاورد، سایتاما دیرگر رقبتی به ابرقهرمان بودن ندارد و تنها در یک آپارتمان کوچک به گلدون هایش آب میدهد و تلویزیون میبیند و زندگی را سپری میکند. سفر قهرمان جوزف کمبل یک استاندارد جهانی برای ساخت یک ابرقهرمان است، اینکه به قهرمان انگیزه داده شود، شکست بخورد، ناامید شود، قوی تر شود و… اما سایتاما با دستکاری های فاحش در استاندارد های خلق یک قهرمان توانست قهرمانی را خلق کند که در نوع خود ردخور ندارد، یک قهرمان کچل شنل پوش که با یک مشت دشمنانش را از زمین و زمان ساقط میکند.

به نوعی سایتاما از نظر ساختاری نقطه مقابل قهرمانان استانداردی مانند بتمن هستند. سایتاما نه قیافه درست حسابی ای دارد، نه عضله ای دارد، نه لباس خفنی دارد، نه حس عدالت طلبی قوی ای دارد و نه انگیزه ای برای ادامه. شاید بتوان گفت سایتاما تجسمی از ما مردم عادی است، تجسمی که رویای کودکی اش قهرمان بودن بوده و حالا با کمی انگیزه و ورزش به آن برسد. سایتاما یک ابرقهرمان معمولی است شاید هم یک ابرقهرمان افسرده. اما در حال ابرقهرمان با نمکی است که خیلی دلمان میخواهد بداند که عاقبتش چه میشود. آیا سایتاما میتواند پوچی و افسردگی ای که دارد را پشت سر بگذارد؟