نقد و بررسی کامل قسمت آخر فصل دوم “خاندان اژدها”
به گزارش ماندالا مگ، قسمت آخر فصل دوم خاندان اژدها منتشر شد. هنگامی که شاهزاده ایموند، سر کریستون کول و سبزها نیروها را به هارنهال منتقل کردند و King’s Landing را تا حد زیادی بدون محافظت رها کردند، رینیرا و دیمونبا ناوگان کورلیس والرین در خلیج Blackwater به اژدها حمله کردند. قسمت آخر فصل ۲ با تصرف تخت آهنین توسط رینیرا به پایان می رسد. در ادامه با نقد کاملی از قسمت هشتم فصل دوم سریال خاندان اژدها، با ما همراه باشید.
“هشدار: این محتوا شامل اسپویل هایی از قسمت هشتم فصل دوم سریال House of the Dragon مییاشد.”
جیسریس والرین، و آلیسنت هایتاور، یک بار دیگر آرزوی آزادی را دارد. تایلند لنیستر و دیمون تارگرین تنها شخصیتهایی هستند که مسائل مهم را برای تیمهای مربوطه خود حل و فصل میکنند، در حالی که رینا تارگرین و کورلیس ولاریون هنوز در مورد برجسته بودن تردید دارند. در پایان فصل دوم که به خوبی فیلمبرداری شده بود، سریال HBO دیگر نمیتواند پنهان کند که سکانسهای اژدهای پر زرق و برق و دیالوگهای غنی آن فقط پوششهایی برای داستانی فاقد محتوا هستند.
“این یک معضل اخلاقی جذاب است که می بیند ملکه اژدها در بسیاری از سؤالات مشابه دنریس تارگرین، خویشاوند آینده اش، پاسخ می دهد:”
آیا او می تواند هزاران بی گناه را به نام خیر بزرگتر به مرگ محکوم کند؟ اِما دارسی در هدایت این وسعت احساس برای رینیرا فوق العاده است، که اکنون در نهایت به اندازه فصل اول خود احساس اعتماد به نفس می کند. با این حال، حتی آنها هم نمیتوانند این مشکل را حل کنند که قسمت آخر، کل زمان ۶۹ دقیقهای خود را با فکر کردن او به انتخاب خود به جای عمل کردن بر اساس آن تلف میکند.
در قسمت ۸ که با معرفی شخصیتهای جدید در Essos شروع میشود، مقدار زیادی عناصر تازه وجود دارد. تایلند لنیستر قصد دارد یک متحد جدید در سکانس سرگرم کننده ای که در طول قسمت آخر پخش می شود، پیدا کند. در همین حال، دانه های اژدها در حال تطبیق با مسئولیت های جدید خود، با نتایج متفاوت هستند. اولف هیچ احترامی برای اقتدار قائل نیست، در حالی که ماهیت خبیث والدین بر جیسریس نیز سنگینی می کند.
تنش ها در King’s Landing نیز افزایش می یابد. ایموند، که عجولانه عمل میکند و شارپ پوینت را به خاکستر تبدیل میکند. آلیسنت، تازه از غوطه ور شدن در دریاچه، نقشه فرار خود را می کشد در حالی که پسر بیمارش ایگون (و لاریس استرانگ) نیز همین کار را انجام می دهند و می اندیشند که چگونه می توانند قبل از اینکه دوباره با آتش اژدها روبرو شوند فرار کنند.
با شرایط سخت تر از همیشه، لحظات واقعاً تکان دهنده ای برای هر یک از شخصیت ها وجود دارد. ایموند و هلینا به طور خاص با یک سکانس فوقالعاده پرتنش روبرو میشوند که مدعی سعی میکند خواهرش را متقاعد کند که سوار دریمفایر شود و در مبارزه به آنها بپیوندد. هلینا که اغلب به عنوان دیوانه یک شخص نادیده گرفته میشود، در واقع بیشترین تغییرات حس را، تجربه میکند و تماشای او که به برادرش میگوید که میداند که او، عمداً آگان را سوزانده است، واقعاً دلهرهآور است. ایموند در حالی که اشک در چشمانش می درخشد به او می گوید: «می توانستم بکشمت،اما این چیزی را تغییر نمی دهد.»
یکی دیگر از لحظات برجسته بین دیمون و رینیرا رخ می دهد، زیرا او در نهایت زانو را به سمت ملکه خود خم می کند. مایه شرمساری است که این دو تقریباً در تمام فصل ۲ از هم جدا شده اند، زیرا وقتی آنها با هم هستند، ترکیب دیدنی و فوق العاده را به وجود میآورند. تبادل وفاداری آنها در High Valyrian با یک شوخی آسان در صحنه فوق العاده نوشته شده مقابله می شود.
جرقههای مشابهی از طریق پیوند نهایی بین رینیرا و آلیسنت جرقه میزند. یک افزوده دیگر به کتاب جورج آر آر مارتین که بسیار خوب کار میکند. خانه اژدها همیشه در قلب خود درباره این دو زن بوده است که ناخواسته به هر دو طرف این جنگ رانده شده اند. به طور طبیعی، زمانی که این پویایی یک بار دیگر با هم جمع می شود، جرقه ها به وجود میآیند.
تقریبا همهی کاراکتر های خاندان اژدها، بعد های دیگر خود را نشان میدهند.
سریال House of the Dragon در فصل ۲ دارای شخصیتهایی است که برای قسمتهایی در یک زمان ناپدید میشوند. در موارد دیگر، شخصیتها در یک صحنه حضور خواهند داشت.
آلیسنت هایتاور، بازیگر اولیویا کوک در مقایسه با صحنههای شوخیهای پیچیده و حملات خردسالی آلیسنتِ فصل اول سریال در چندین قسمت از حمام کردن و گردش در طبیعت قرار گرفته است. از قضا، با تکامل شخصیت او مطابقت دارد.
نکات غیر منطقی زیادی در رابطه با کاراکتر باهوش آلیسنت در این قسمت به چشم میآید که تماشاگر از سریال انتظار ندارد. مثل درخواست آلیسنت از رینیرا در پایان فصل ۲، که ازقضا باعث میشود که آلیسنت در نهایت دست به انحام بزند که بتواند تا اینجای جنگ را جبران کند. آلیسنت، از رینیرا میخواهد تا پایان این جنگ را امتحان کند. اولیویا کوک در ایفای نقش در نقش ملکه دواگر فوقالعاده است زیرا با یک انتخاب غیرممکن روبرو است که پسرش باید بمیرد تا این اتفاق بیفتد. رینیرا به او هشدار میدهد: تاریخ شما را یک شرور ترسیم خواهد کرد. آلیسنت در یک لحظه حسابرسی نتیجه می گیرد: بالاخره خودم هستم.
اما میل آلیسنت به رهایی که میخواهد خود را از نظر احساسی آزاد کند، ناکامی او در تسلیم شدن یا حتی گریه دوستان سابق او بر غیر منطقی بودن این صحنه ها اضافه میکند.
جاکریس در جای دیگر دراگون استون نیز مشغول به هق هق کردن است. او هنوز هم از صعود دانه های اژدها در ردیف مادرش عصبانی است و معتقد است که ارزش او به عنوان یک شاهزاده تارگرین را کم میکند زیرا او نیز یک حرامزاده است. ناراحتی او با هم خانههای جدیدش تبدیل به یک خشم میشود که شبیه دیمون ناپدریاش است و هری کولت باعث میشود که تهدیدهای خشونتآمیز جاکریس کمی بیش از حد با شخصیت او مطابقت داشته باشد. هنوز خیلی زود است که بگوییم این ترور شخصیت است یا خیر، اما استدلال خوبی وجود دارد که این مسیر درستی برای شخصیت پردازی اوست. جاکریس تنها یک نوجوان است که با هویت خود دست و پنجه نرم می کند، و تفاوت های ظریف او به سیاهان کمک می کند تا از تصویر فرشته ای خود دور شوند.
آلین والرین، هلینا تارگرین و کریستون کول، همگی برای بستن قوس شخصیتهای خود در این فصل حضور مییابند. قوس شخصیتی، روندی است که در آن یک شخصیت در پی وقوع مسائلی خاص یا طی کردن کنکاشی درونی دچار تحول و تغییر میشود. اگر یک داستان دارای قوس شخصیت باشد، آن شخصیت به تدریج و در پاسخ به تغییر تحولات رخداده در داستان تغییر میکند و متحول میشود. و این دو شخص ذکر شدهی آخر، مخصوصاً چیزی ارزش گفتن دارند. آلین بخشی از ذهن خود را به کورلیز می دهد و کریستون کول منفور جهانی یک مونولوگ فروتنانه در مورد افتخار دارد. اما ناهنجاری پایان فصل دوم، تایلند لنیستر جفرسون هال است. تایلند از فصل اول شخصیتی بوده است که باید به او توجه کرد، اما وقتی دیگران روی صحنه می روند، پشت پرده ها پنهان شده است. سفر انفرادی او به در به پایان فصل ۲ زندگی می بخشند
وقتی خبر پخش سریال House of the Dragon اعلام شد، مردم به حق مردد بودند، زیرا این اتفاق درست پس از فاجعهی فصل ۸ بازی تاج و تخت، اتفاق افتاد. فصل یک House of the Dragon به بینندگان قول داد که بازی تاج و تخت در گذشته بوده است و تکرار نخواهد شد. برعکس، فینال فصل ۲ که نمیخواهد شکوه بازی تاج و تخت را رها کند و ممکن است همان چیزی باشد که خانه اژدها را میکشد. یکی از پاسخ های خنده دار به بازی تاج و تخت این است که فرمانده تریارچی به طور تصادفی تایلند را “تایوین” صدا می کند. هر فرد شوخ طبعی این را قابل قبول میداند. سپس اپیزود شروع به پافشاری روی آن می کند، زمانی که Triarchy به لنیسترها پیشنهاد می کند تا تخت آهنین را از آن خود کنند. این اقدام نشان دهنده تلاش سریال برای بازسازی مجدد بازی تاج و تخت است.
آخرین مرحله در خط داستانی طاقت فرسا دیمون، دیدن پیشگویی اگان فاتح است. وقتی آلیس ریورزِ جادوگر او را تشویق میکند که دستش را روی درخت ویروود بگذارد، دیمون در چندین رؤیا قرار میگیرد: کلاغ سهچشم، وایت واکرهای ارزانقیمت، دیمون در حال غرق شدن در دریاچه و رینیرا در تخت آهنین. بزرگترین قطعه پیشگویی که او می بیند دنریس تارگرین با سه اژدهای تازه بیرون آمده است. کنار هم قرار گرفتن وایت واکرهای سرد در زمستان در مقابل دنریس در یک صحرای داغ که توسط آتش احاطه شده است، او را به عنوان شاهزاده ای که وعده داده شده بود، ترسیم می کند.
دلایل زیادی وجود دارد که چرا این کار انجام نمیشود، به ویژه اینکه فصل ۸ بازی تاج و تخت نشان می دهد که دنریس، شاهزاده ای نیست که وعده داده شده. زمان کافی در دنیا برای معطل ماندن روی این اشتباهات وجود ندارد، اما مشکل ناامیدی House of the Dragon برای تبرئه خود نیز وجود دارد. زیرا در تلاش برای قرار دادن همه چیز زیر چتر شاهزاده ای است که وعده داده شده بود. داستان خانه اژدها به طور تصادفی به داستانی در مورد نجات جهان تبدیل شده است، نه اینکه زنی به دلیل جنسیتش تضعیف شود. دیدن تهدید Long Night باعث می شود دیمون به راحتی پس از یک فصل خیانت به رینیرا به راحتی جلوی او زانو بزند. حتی اگر او که هرگز مردی خرافاتی نبوده است.
پیشگویی زمانی استفاده می شود که نویسندگان نمی دانند چگونه داستان را طرح ریزی کنند و میتواند نشان دهنده تنبلی باشد. آلیس ریورز، یک مک گافین است که صرفاً برای ارائه پیشگویی ساخته شده است. اما فراتر از آن، انگیزه ها و هدف او مبهم است. همانطور که مشخص نیست نمایش HBO واقعاً به کجا می رود.
فصل دوم خاندان اژدها با یک یادداشت بیانگیزه تمام میشود
تصور اینکه House of the Dragon اساسا یک مجموعه کامل برای Game of Thrones باشد، روح و روان تماشاگر را خرد می کند. اسپین آف ها زمانی شکست می خورند که به یک محصول جانبی تبدیل شوند، نه عاملیت و اراده آزاد! طرفداران این باور را دارند که اسپین آف بعدی A Knight of the Seven Kingdoms نیز همین سرنوشت را خواهد داشت. از نظر قسمت پایانی فصل ۲ به عنوان یک قسمت، دو سؤال اصلی برجسته می شود: دقیقاً در پایان چه اتفاقی می افتد؟ آیا هدفی در این قسمت وجود دارد؟
پاسخ دادن به این سوالات سخت است، زیرا پایان فصل ۲ داستانی مستقل نیست. این مجموعه ای برای فصل ۳ است. روایت به صورت دایره ای اجرا می شود تا مونتاژ جالب در پایان که نشان می دهد شخصیت ها در کجا قرار گرفتهاند. لنیسترها، استارک ها و های تاورز ها در حال راهپیمایی هستند. دانه های اژدها زره جدیدی دارند. رینیرا دزد گوسفند را پیدا کرد. تایلند دارای سهسالاری است. اتو های تاور در زندان است. تمام این لحظات در طول فصل تبلیغاتی شده اند، اما نویسندگان به سختی سطح هیچ کدام از آنها را در پایان خراش نمی دهند. تدوین صیقلی و موسیقی کرال رامین جوادی در پشت نماهای موازی آلیسنت و رینیرا موهبتی برای مونتاژ بی هدف است.
به طور کلی، فصل ۲ مملو از انتخاب های نوشتاری مشکوک است. یک منبع معتبر برای مقصر دانستن این موضوع، مبهم بودن کتاب اصلی، آتش و خون جورج آر آر مارتین است. «مردن اژدها ها»، داستان جنگ داخلی تارگرین، تقریباً ۲۰۰ صفحه است. این به مارتین اجازه داد تا به رویدادهای بزرگ، به شیوه یک جدول زمانی تاریخی، برود. گسترش این داستان به چهار فصل کار سختی است که از رایان کوندال مجری برنامه میخواهد تا جای خالی را پر کند. اما وقتی هلینا آشکارا مرگ آیندهاش را با جزئیات صریح به ایموند میگوید، مشخص میشود که «بخش میانی» فقط بازی انتظار است. همه از لحظات باشکوه آینده هیجان زده می شوند، اما دیالوگ با خراب کردن داستان خودش جلوتر می رود. همچنین فاش شدن بیشتر قسمت های پایانی فصل ۲ به صورت آنلاین قبل از پخش، نه تنها کمکی نمی کند، بلکه نشان دهنده ضعف و مشکل امنیتی شبکه HBO است.
جهش های زمانی در فصل اول نشان می دهد که سریال الگوی واضحی نخواهد داشت، هیچ فصلی از سریال مانند فصل اول نخواهد بود. با این حال، از سوی دیگر، این اسپین آف، سریالی است که الگوهای واضحی داشت، تا جایی که می دانستیم هر فصل با یک قسمت ما قبل آخر هیجان انگیز به پایان می رسد. تفسیر از فصل اول این بود که سرعت سرسام آور آن در هسته آن طراحی شده بود تا به سریال اجازه دهد تا در ریتمی آشناتر برای فصل دوم فرنچایز و هر فصل بعدی پس از آن قرار گیرد.
همانطور که در این مقاله از ماندالا مگ خواندید، می توانید متوجه شوید، که فصل دوم House of the Dragon یک محصول رضایت بخش باشد. برای واضح بودن، میدانستیم که فصل دوم داستان کل جنگ بین تیم بلک و تیم گرین را روایت نمیکند، اما با نگاهی به گذشته، پر از شروعهای اشتباه بود که تصور نادرستی از نزدیک بودن ما به پرتگاه را به وجود میآورد. از درگیری دعوای سگ بین ایموند و رینیس مانند یک نقطه عطف به نظر می رسید، اما بیشتر فقط وضعیت موجود را حفظ کرد و همین میتواند در مورد ملاقات مخفیانه بین رینیرا و آلیسنت نیزصدق کند. در واقع، این صحنه آخر در پایان این فینال تکرار میشود، و تنظیم مجدد ساعت بر روی چیزی که اکنون میدانیم، آستانه واقعی جنگ است که حتی سه اژدها سوار جدید در پایان نتوانستند از آن جلوگیری کنند. نظر شما درباره قسمت آخر فصل دوم این سریال چیست؟